تمام شدن کتاب آرمنته
سلامــــــــــــــ
2 روزه که کتاب آرمنته رو تموم کردم وقت نشد بیام وخلاصشو بنویسم
ولی امرو قراره خلاصه کتاب رو بنویسنم امیدوارم خوشتون بیاد
توی یکی از مطلبام نوشته بودم آرمنته 5جلد داره ولی اون دفعه توی یه سایتی دیدم آرمنته 7جلد داره و قراره جلد هشتمش بزودی چاپ بشه
نویسنده:انجی سیج
مترجم:مهردادمهدویان
انتشارات:فندق
خنده دار،عجیب و غریب،پرجاذبه و جن زده
نظر در مورد کتاب یادتون نره
خلاصه داستان درادامه مطلب:
آرمنته جن زده در خانه ای اسرار آمیزقدیمی زندگی میکند.عمه تبی بداخلاق،گیر داده این خانه ی عزیز را بفروشد.آرمنته برای جلوگیری از این کار ،بازره تسخیر شدهه ای به نام سرهوریس و روح پسر بچه ای به نام ادموند دست به یکی می کند ونقشه ای ترسناک میکشد و باهر نقشه ای ترسناک مشتری هارا فراری میدهدیه چیز یادم رفت عمه تبی روی تابلو نوشته بود این خانه فروشی است ولی آرمنته اورا عوض کرد ونوشت این خانه فروشی نیست ولی عمه تبی دوباره اون رو عوض کرد ودوباره نوشت این خانه فروشی است و آرمنته دوباره اون رو عوض کرد ونوشته خانه ی تسخیر شده ی من مثل یکی از روز ها یک مشتری وارد خانه شد و آرمنته هم یک نقشه ی دیگه کشیده بودقیافه ی مشتری خیلی جالب بودنداولین نفر زنی کوتاه گرد وقلمبه بودکه عینک دودی زده بودو لباس صورتی تنش بود.وگربه ای به همراه خودش.نفر بعدی مردی واقعا بلند بود و لاغر،با کتی سبز روشن و چکمه هایی بلند،زردو نوک تیز،بالای سرش قورباغه ای که انگار خشک شده بودپنفر سوم دختری بود که به نظر آرمنته دختر ساده و ابله ای بودمویی کوتاه و روپوش آبی مدرسه ای و دامن خاکستریآرمنته نقشه خود را عملی کرد کرد ولی نقشه درست خیلی ترسناک بود ولی آن ها از نقشه ی ترسناک آرمنته اصلان ترسیدند و بلکه خوششان هم آمدعمه تبی گفت بیایید برویم وبا هم چایی بنوشیمدختر چایی به رنگ آبی تبدیل کرد دوباره چایی را به رنگ اول برگرداند آرمنته داشت کم کم از اون دختر خوشش می آمدوآخر داستان عمه تبی خانه رو نفروخت و اون شب آرمنته به عمه تبی گفت:وندا یا همون دختره اینجا پیش من بماند واینطور شد که تا چند این خانوده مهمانه آرمنته بودند و بعد چند روز رفتند